وقتی کتاب زرّین تاریخ اسلام را ورق میزنیم، در میان روزهای پرافتخار، به روزی زیبا و شکفتانگیز برمیخوریم به نام «روز مباهله»[۱].
برای به تصویر کشیدن این روز، کمی به عقب برمیگردیم، در سال دهم هجری، پیامبر اکرم (ص) طی نامهای به نصارای نجران پیشنهاد دادند که یا مسلمان شوند و اسلام را بپذیرند و یا اینکه به مذهب خود باشند و جزیه[۲] دهند؛ در غیر این صورت، آمادهی جنگ باشند.
بنی نجران در کلیسای بزرگ خود به مشورت نشستند، عدهای با تسلیم شدن در برابر پیامبر (ص) مخالف بودند و گروهی موافق. بعد از دو روز مشورت، قرار شد کتاب «جامعه» را که صفات پیامبرِ بعد از حضرت عیسی (ع) را ذکر کرده بود بخوانند. پس از قرائت فصلهای جامعه در حضور جمع مسیحیان و بزرگان آنان و با اذعان آنچه در جامعه آمده بود، تصمیم گرفته شد ۷۰ نفر از علمای مسیحی جهت تحقیق بیشتر به مدینه بروند. آنها در مدینه به خدمت پیامبر (ص) رسیدند اما هرچه آن حضرت دلیل و برهان درمورد حقانیت اسلام آوردند، قبول نکردند و درنهایت امر به مباهله واگذار شد. در این هنگام، خالق هستی با ارسال پیام وحی، عظمت اسلام و هستهی مرکزی آن (آل عبا) را آشکار کرد: «فَمَنْ حَاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبینَ»[۳] ؛ «اگر کسی با تو مجادله کند، بعد از علمی که نزد تو آمده، بگو بیایید تا بخوانیم پسران خود و زنان خود و کسی که به منزلهی جان ماست. آنگاه نفرین کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم».
در مشورتی که علمای نجران داشتند، به یکدیگر گفتند که: «اگر فردا محمد (ص) با اصحاب و جمعی کثیر از یاران خود برای مباهله آمد، ترسی به خود راه ندهید که این روش پادشاهان است. اما اگر خواص اهلبیت خود را آورد، این کار، کار انبیاست».
در آغاز روز بعد، پیامبر اکرم (ص) درحالیکه دست حضرت علیبنأبیطالب (ع) را در دست داشتند و امام حسن و امام حسین علیهمالسلام و حضرت صدیقهکبری (س) نیز با ایشان بودند، به طرف محل مباهله که بین دو درخت بود پیش میرفتند. در آن محل، هم مسلمانان مدینه آمده بودند و هم بنینجران با فرزندان خود.
پیامبر (ص) کسی را نزد «سید» و «عاقب» دو عالم مسیحی فرستادند که «ما آمادهایم».
اسقف گفت: با چه کسانی مباهله میکنید؟ پیامبر (ص) فرمود: « با بهترین اهل زمین و نیکوترین جهانیان نزد خداوند متعال، زیرا از طرف پروردگار امر شدهام آنها را بیاورم».
و سپس اشاره به اهل کساء کردند. سید و عاقب و اسقف، با دیدن آل عبا، به شدت وحشت کردند. در این حال، ابوحارثه، عالِم ۱۲۰سالهی مسیحی که قلباً مایل به اسلام بود آنها را نصیحت کرده و از عواقب مباهله آگاه نمود و گفت: صفات او و اهلبیتش را در کتابها خواندهاید. این محمد (ص) همان پیامبر موعود است. مگر نمیبینید ابرهای سیاه و دگرگونی آفتاب و دود سیاه اطراف و آثار زلزله در کوهها را؟ آن بزرگواران منتظرند دست به دعا بردارند. به خدا قسم اگر سخنی گویند از ما نشانی نمیماند، برویم و با او صلح کنیم.
پس از این ماجرا، ابوحارث مسلمان شد. او و مردم نجران حاضر به پرداخت جزیه شدند و با پذیرش شرایط پرداخت جزیه، قضیه فیصله یافت.
– پی نوشت :
[۱] به معنای رها نمودن و به خود واگذاشتن، دعایی که همراه با تضرّع و اصرار باشد. معنای اصطلاحی آن: هنگامی که دو یا چند نفر بر سر مسئلهای اختلاف نظر داشته باشند و هیچکدام حاضر نباشند نظریهی طرف مقابل را بپذیرند، در یک جا جمع شده به درگاه خدا تضرّع میکنند و از خداوند میخواهند که آن کس را که بر باطل است، رسوا نموده و مورد لعن و مجازات خویش قرار دهد.
[۲] معنای اصطلاحی: به مالیاتی اطلاق میشود که دولت اسلامی از اهل کتاب در قبال اقامت آنها در بلاد اسلامی و مصونیت از تعرض دیگران به آنان براساس قرارداد ذمه دریافت میکند.
[۳] سوره آلعمران، آیه ۶۱
منبع:
– بحارالأنوار، ج ۲۱، صص ۲۸۷، ۲۸۱ و ۳۴۵؛ ج ۳۵، صص ۲۵۹ و۲۶۱ .