شب پنجم محرم
موضوع: درسهایی از عاشورا / ارتباط با خدا
روضه / شب پنجم محرم
امشب را برویم در خانه بابالحوائج خردسال کربلا؛ علیاصغر
میگویند مرحوم میرزای قمی اعلیاللهمقامه یک دهه روضه گرفته بود. به تمام اینهایی که منبر میرفتند میفرمود که روضه علیاصغر بخوانید. هر شب. گفتند چقدر روضه علیاصغر میخوانید. فرمود مظلومترین شهید کربلا علیاصغر است. شهدای دیگر قدرت دفاع از خودشان را داشتند ولی علیاصغر قدرت دفاع نداشت.
منهال بن عمرو میگوید خدمت امام سجاد آمدم حضرت در مدینه بودند. گفتم دست انتقام خدا از آستین مختار بیرون آمده و قتله شهدای کربلا را مجازات میکند. آقا فرمود: از حرمله چه خبر؟ دل اهلالبیت را آتش زده این حرمله. گفتم آقا وقتی از کوفه بیرون آمدم حرمله را هنوز نگرفته بودند. آزاد بود امام فرمود: حرمله حرمله. گفتم از حرمله چه دیدید؟ آقا فرمود: او چند تیر داشت و چند جا اصابت کرد که دل ما را آزرده. یک تیر را به حنجر علیاصغر زد. این عزیز شیرخواره. طفل رضیع. یک تیر را به سینه سیدالشهداء زد یک تیر به عبدالله خردسال زد. برخی نوشتند که یک تیر حرمله نیز به چشمان ابوالفضل اصابت کرده بود…