بعضیها انتظار فرج را به این میدانند که در مسجد، در حسینیه، در منزل بنشینند و دعا کنند و فرج امام زمان (عج) را از خدا بخواهند. کسانی که چنین اعتقادی دارند، مردم صالحی هستند، به تکالیف شرعی خودشان هم عمل میکنند و نهی از منکر هم میکنند، امربهمعروف هم میکنند، لکن به همین اکتفا میکنند و غیر از این، کاری از ایشان برنمیآید و به اینکه کاری بکنند هم فکر نمیکنند.
یک دستهی دیگری هم میگویند، ما کار نداشته باشیم به اینکه در جهان چه میگذرد، بر ملتها چه میگذرد، بر ملت ما چه میگذرد! ما تکلیفهای خودمان را عمل میکنیم. انشاءالله خودِ حضرت میآیند و همه چیز را درست میکنند. تکلیف ما همین است که دعا کنیم ایشان بیایند و کاری به کار آنچه در دنیا میگذرد، نداشته باشیم. این دسته هم، مردم صالحی بودند.
دستهی دیگری میگویند: باید عالَم پر معصیت بشود تا حضرت بیاید. ما امربهمعروف و نهیازمنکر نکنیم تا گناهها زیاد بشود که فرج نزدیک بشود. عدهای از این هم بالاتر میگویند: باید به گناه دامن زد، مردم را به گناه دعوت کرد تا دنیا پر از جور و ظلم بشود تا حضرت تشریف بیاورند. در بین این دسته، منحرفین هم هستند. اشخاص سادهلوح هم هستند. منحرفینی که برای مقاصدی به این امر دامن میزنند.
دستهی دیگر هم هستند که میگویند: هر حکومتی اگر در زمان غیبت محقق بشود، حکومت باطلی است و برخلاف اسلام است. این دسته، به برخی روایات استناد میکنند که هر عَلَمی بلند بشود قبل از ظهور حضرت، آن عَلَم، عَلَم باطل است، درصورتی که هرکس به عنوان عَلَم مهدوی، عَلَم بلند کند، باطل است و معنایش این نیست که تکلیف ما ساقط است.
حضرت برای چه میآیند؟ برای اینکه گسترش بدهند عدالت را، برای اینکه حکومت را تقویت کنند، برای اینکه فساد را از بین ببرند. ما برخلاف آیات شریفهی قرآن، دست از نهیازمنکر برداریم، دست از امربهمعروف برداریم و گناهان را توسعه بدهیم؟! مردم را به فساد دعوت کنیم؟! این گروه بعضیشان آلت دست هستند، بعضیشان هم نادان هستند … پس ما باید دعاگوی آمریکا باشیم و دعاگوی اذنابشان تا این عالم را پر کنند از جور و ظلم تا حضرت تشریف بیاورند!
حضرت بیایند که ظلم و جور را بردارند درحالیکه ما دعا میکنیم ظلم و جور باشد، یعنی ما خلاف خواستهی حضرت عمل کنیم!! تکلیف شرعی ما این است که اگر قدرت داشته باشیم، باید تمام ظلموجورها را از عالم برداریم. منتهی ما نمیتوانیم و حضرت میآیند و عالم را پر از عدالت میکنند.
منبع:
– برگرفته از صحیفهی نور، ج ۲۰، صص ۱۹۷ – ۱۹۶